برخورد ما با دیگران
خیلی از ما در مورد قولهایی که به دیگران میدیم دقت و حساسیت بالایی داریم سعی می کنیم به کسی دروغ نگیم و پای حرفامون بمونیم. بهعنوان مثال اگه قول دادهباشیم که به دوستی کمکی بکنیم یا باهاش مسافرتی بریم و یا وسیلهای بهش قرض بدیم، حتی اگه عمل کردن به اون قول برامون سخت باشه، باز هم نهایت تلاشمون رو میکنیم که دوستمون رو از خودمون نااُمید نکنیم. خیلی وقتها افراد به تمام قولوقرارهایی که با دیگران بستن متعهد هستن، اما زمانیکه بحثِ قولوقرار با یه نفر پیش میاد، بسیاری از افراد پایِ حرفها و وعدهوعیدهاشون نمیمونن. اون یک نفر: “خودِ اون فرده”!
.
چطور به خودمون دروغ می گیم؟
بسیاری از ما بارها به خودمون دروغ میگیم. خیلی وقتا قولِ انجام کاری به خودمون میدیم، اما پای قولمون نمی مونیم. خیلی وقتا عهد می بندیم که برای بهدست آوردن چیزی نهایت تلاشمون رو بکنیم، اما عَهد میشکنیم. شاید دلیل این عهدشکنیهای پیدرپی با خودمون، این باشه که در ظاهر کسی سرزنشمون نمی کنه یا ما رو دروغگو و عهدشِکن خطاب نمی کنه. شاید چون فکر میکنیم کسی پشت سرمون حرفی نمیزنه و به دیگران بَدِمون رو نمیگه، انقدر راحت زیرِ حرفمون میزنیم!
اما نکتهای که باید بهش توجهبکنیم اینه که این دروغگفتنها و عهدشکنیهای با “خُود”، هزینههایی بسیار سنگینتر از دروغگویی و عهدشکنی با دیگران به بار میاره! هر زمانیکه ما قراری با خودمون میذاریم و پاش نمیمونیم، بخشی از اعتمادبهنفس خودمون رو قربانی میکنیم.
نظر دبی فورد در مورد دروغ به خود
دبی فورد در کتاب نیمهی تاریک وجود به این موضوع اشاره می کنه و میگه:
“به آنچه میگویید عمل کنید. اگر قصد ندارید کاری بکنید، نگویید که آن را انجام میدهید؛ بگذارید کلامتان مهمترین گنجینهی شما باشد…هر بار که به قولتان عمل نمایید، به خود و هستی اعلام میکنید که قابلِاعتماد هستید…هنگامیکه پیوسته به خودمان دروغ میگوییم، برایمان دشوار خواهدبود که به “خُود” اعتماد کنیم.”
.