چطور عاشق شغل مون باشیم؟
لذت بردن از شغل، فعالیتها و کارهامون دغدغهای نیست که من فقط برای خودم داشته باشم. خیلی دوست دارم که بتونم کمک کنم افرادِ دیگه هم از بخش قابلتوجهی از عمرشون که در شغلشون صرف میشه، لذتِ بیشتری ببرن. عوامل مختلفی وجود داره که باعث میشن ما اشتیاق بیشتری در شغل و فعالیتمون داشته باشیم که قطعاً هممون خیلی از اونا رو شنیدیم و یا تجربه کردیم.
در کتابهای مختلف، به موارد زیادی اشاره شده، از جمله: اون کار و شغل متناسب با ویژگیها و علایق و استعدادهامون باشه، از نظر مالی ما رو تامین بکنه، امکان رشد در اون کار برامون فراهم باشه، از ما قدردانی بشه و احساس ارزشمند بودن بکنیم و… .
نگاه زیرلایهای به شغل
من میخوام از چیزی حرف بزنم که خیلی دربارهاش صحبتی نمیشه. چیزی که من اسمش رو میذارم “نگاه زیرلایهای” به شغل و فعالیتمون. نگاهی که که با کمک اون، بشه فراتر از لایههای اولیهی اون فعالیت و شغل رو دید. نگاهی که قلابِ علاقهی ما رو به “چرایی” هایی گیر بده که ما رو با خودش بکشه و اشتیاق ما رو شعلهور کنه. چراییهای محکمی که باعث بشن وقتی مشغول انجام اون فعالیت هستیم، چشمامون از شدت ذوق، مقداری برق بزنه! حرف زدن در این مورد کار راحتی نیست، چون نگاهِ افراد مختلف خیلی با هم متفاوته. بهنظرِ من:
.
- شیرینیپزی که هر روز صبح بیدار و مشغول پختن شیرینی میشه، بعد مدتی ممکنه از کارش خسته بشه. مگر اینکه بتونه تصور کنه که یکی از مشتریهای امروزش احتمالًا شیرینی رو برای شروع یک زندگی عاشقانه خریده و مشتری دیگهاش شاید پسر جوونیه که سختیهای خیلی زیادی رو در زندگیش تحمل کرده و الان میخواد به مناسبتِ اولین حقوقی که گرفته، یه بسته شیرینی رو بههمراه پنج تا چک پولِ براقِ صد تومنی برای مادرش ببره.
- طراحی که داره نقشهی ساختن یک خونه رو میکشه باید بتونه دویدنهای معصومانهی دختر بچهای رو از اتاقای اون خونه تصور کنه یا بدونه که اون خونه تبدیل میشه به مکانی برای تمام خاطرات تلخ و شیرین پیرمردی که تک و تنها به یه تابلوی عکس نگاه میکنه و خاطرات گذشتهاش رو با بغض در اون خونه مرور میکنه.
- نویسندهای که داره کتابی رو مینویسه، باید بتونه تصور کنه که احتمالاً صفحات اون کتاب پناهگاهیه برای دختر جوانی که در دنیایِ شلوغِ اطرافش، بهخاطر اتفاقات زندگیش احساسِ ترس و تنهایی میکنه.
داشتن اشتیاق در شغل
این نگاه رو بهراحتی میشه به تکتک کارها و مشاغل دیگه تعمیم داد.
فراموش نکنیم که اگه فقط نگاهی سطحی به شغلمون داشته باشیم و در لایههای اولیهی اون، مثل درآمد و مزایا و محل کار و…، باقی بمونیم، منبعِ انرژی و اشتیاق عظیمی رو از دست میدیم. اشتیاقی که برای داشتنِ یه زندگیِ لذتبخش و انجام کارهای بزرگ و موندگار بهش نیاز داریم!
خوندن این مقاله میتونه نگاه تازهای بهت بده: چرا بچهزرنگهای مدرسه و دانشگاه، لزوماً در زندگی جزء موفقترینها نیستند؟!